عباس عبدی: اگر مساله پناهیان تولید ثروت است چرا به ایشان آپارتمان مجانی دادند؟/ بسیاری از اینها در دوره احمدینژاد آویزان پول نفت شدند و خوردند و بردند
تاریخ انتشار: ۲ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۴۹۰۲۶
«عباس عبدی»، فعال سیاسی در ارزیابی از اظهارات اخیر «علیرضا پناهیان» واعظ اصولگرا درباره لزوم ثروتاندوزی کسانی که «بچههای حزباللهی و بچه مومنها» میخواند، تاکید دارد که آنچه در حوزه کسب ثروت فضیلت محسوب میشود «تولید و احیای ثروت» است نه دستدرازی به بیتالمال و جابهجایی آن به جیب خود.
به گزارش اعتماد؛ عبدی در این گفتگو تصریح میکند که دین مردم هم ربطی به ثروت ندارد، چهبسا ثروت میتواند عامل بیدینی هم باشد کما اینکه امروز بعضا ثروت عامل بیدینی هم شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بازنشر ویدیویی سخنرانی علیرضا پناهیان در سال ۱۳۹۷ در فضای مجازی درباره اهمیت «پول در آوردن بچه حزباللهیها بیش از نیازشان» و قید عباراتی همچون «مردم برای حفظ دینشان نیاز به پول» دارند در شرایط فعلی جامعه چه پیامی دارد و با توجه به فسادهای اقتصادی موجود، چنین اظهاراتی را جامعه قبول میکند؟ آقای پناهیان از چهرههای شاخص در بین وعاظ اصولگرا هستند که بعضا سیاستهای خاصی را ترویج میکنند و این اظهارات براساس چه راهبردی طرح شده است؟
اگر بخواهیم دقیق صحبت کنیم، تولید ثروت یکی از بزرگترین خدماتی است که هر فردی میتواند نسبت به جامعه خود انجام دهد. متاسفانه ما تولیدکنندگان ثروت را کماهمیت میدانیم و فکر میکنیم که نویسنده و هنرمند بودن خوب هستند و تولید ثروت و سرمایهدار چیز بدی است. البته در تعریف خوب بودن ثروت، باید معنای ثروت را مشخص کرد.
فضیلت خواندن ثروت یعنی «تولید ثروت»، یعنی تولیدی که شغل ایجاد میکند و تبدیل به ثروت میشود و جامعه را قدرتمند میکند نه اینکه ثروت ملی یا دیگری را در جیب خود بگذاریم. این سخنان بیشتر به شکل دوم ثروتاندوزی بخش دوم است. به مخاطبان خود میگویند چرا دنبال کار دولتی هستید و آن را مطالبه میکنید، بروید تولید ثروت کنید.
اگر کسی بتواند تولید ثروت واقعی کند که نمیرود آویزان دیگران برای کار دولتی شود. اینها فقط میخواهند در سیستم اداری این مملکت از رانتهای دولتی بهرهمند شوند. علاوه بر اینکه این افراد در سیستم بخش خصوصی به راحتی جذب نمیشوند، چراکه از اساس نمیتوانند متناسب با انتظارات بهناحقی که دارند و سطح توانایی اندک خودشان، شغلهای بالا بگیرند. توانایی برخی افراد زد و بند با عناصر دولتی است و توانایی شغلی و حرفهای برای تولید ثروت ندارند. این صحبت البته همهگیر نیست، اما در مورد اغلب این گروههای رانتی صدق میکند. بسیاری از مدیران این گروه، صلاحیت کارشناس عادی را هم ندارند. به مجموعههای دولتی میآیند و پست و سمت میگیرند و رزومه میسازند تا بعدا به پستهای بالاتری بروند و این رزومه را از طریق گرفتن پست قبلی درست میکنند نه از طریق صلاحیت. بسیاری از این افراد به فساد نیز آلوده میشوند. به دوران احمدینژاد دقت کنید؛ دورهای است که با چند صد میلیارد دلار درآمد نفتی، وضعیت تورم و ایجاد اشتغال و رشد اقتصادی شکست کامل بود. به این خاطر که اینها تولید ثروت نمیکنند، بلکه ثروت را از جایی، به جیب خود منتقل میکنند.
در مثالی هم که آقای پناهیان درباره امیرالمومنین میزنند باید دقت کرد که حضرت کار میکرد، کشت میکرد، تجارت میکرد و ثروت را خلق و احیا میکرد. این کار تولید ثروت و ارزش افزوده است، اما اینها میخواهند ثروت را به سرعت از جایی به دست بیاورند و بعد هم دنبال کار خود بروند. دین مردم هم ربطی به ثروت ندارد، چه بسا ثروت میتواند عامل بیدینی هم بشود کما اینکه امروز بعضا ثروت عامل بیدینی هم شده است به خصوص اگر از راه تباهی و فساد به دست بیاید. بنابراین مساله اصلی این افراد توجیه ثروت فعلی در دستشان است تا بگویند این ثروت حق ماست برای زمان ظهور امام زمان (عج) لازم داریم؟! درحالی که ثروت تولید شده باید در سطح جامعه خود را نشان دهد نه فقط در جیب اقلیتی خاص. یک مقدار هم میخواهند با این اظهارات فسادهای فعلی را پوشش دهند و برای آن توجیهاتی درست کنند.
به لحاظ فقهی هم «کسب ثروت» مذموم نیست، اما کسب آن هم بیش از اندازه واجب نشده است. درنهایت اینکه کسب ثروت در جامعه مدرن به این شرط پسندیده است که از طریق تولید باشد نه به دست آوردن ثروت ملی یا دیگران.
واقعیت این است که آنچه امروز به نام حزباللهی و انقلابی میبینید، هیچ ربطی به مسائل ابتدای انقلاب ندارد. در ابتدای انقلاب افراد متقی بودند و به خاطر دیگران از جان و مال خود گذشت میکردند. من به دنبال نقل تجربه شخصی خودم نیستم، اما افرادی بودند که حقوق خود را نصف میگرفتند و تنها نصف رقم پایینی که دولت برایشان به عنوان حقوق ماهانه تعیین کرده بود را دریافت میکردند. امروز، اما این افراد جرات ندارند مبالغ حقوق خود را منتشر کنند. اینها میخواهند در قالب سنت ادای سلبریتی و زندگی بورژوایی درآورند و از طریق رانت زندگی کنند و بهترین راه این است که خود را آویزان این شعارها کنند. قضیه «ماکارونی تک» و توجیهات آن را فراموش نکردهایم. اگر مساله تولید ثروت است چرا به ایشان آپارتمان داده شده است؟ به چه کسی آپارتمان مجانی میدهند که به ایشان دادند؟ اگر میتوان مجانی زندگی کرد دیگر ثروتاندوزی به چه کار میآید؟
علاوه بر آقای پناهیان، بلاگرهایی که خود را حزباللهی معرفی میکنند نیز اخیرا با ادبیات تازهای درباره «اهمیت مسائل مالی در زندگی مومنانه» صحبت میکنند. آیا این حرکتی هماهنگ و برنامهریزی شده در یک جریان سیاسی است؟ چرا چنین موضوعی در دستورکار قرار گرفته است؟
اینها میخواهند مدعی ارزشها باشند، ولی محتوا را کنار میگذارند و به شکل و شعار بسنده میکنند. اخیرا فیلمی تبلیغی دیدم از خانمی که سعی میکرد خود را مدرن نشان دهد و در عین حال که از لباسهای برند و زیورآلات مدرن استفاده میکرد آخرش هم چادری نیز بر سر انداخت که این نشانه زیبایی است؟! ادبیاتی مشابه ادبیات همینها داشت. بنابراین این یک جریان سیاسی و اقتصادی است و هیچ ربطی به جریان دینی ندارد.
ایشان در جمله پایانی سخنرانی اخیر خود میگوید که «مردم برای ترویج دینشان در آخرالزمان به پول نیاز دارند.» این دیدگاه چقدر منطبق بر تعاریف مرسوم دینی درباره شرایط زندگی دردوران آخرالزمان است؟
تبلیغ واقعی و موثر دین نیاز به پول ندارد. مگر دین «خودرو» و «بیامدبلیو» است که تبلیغ آن نیازمند پول باشد؟ تبلیغ دین نیاز به اخلاق، انسانیت و صداقت دارد که فعلا حکم کیمیا یافته. آنچه اینها به دنبال تبلیغ آن هستند، دین نیست. میخواهند چیز دیگری را بفروشند. مگر پیامبر (ص) وقتی تبلیغ دین میکردند، پول داشتند؟ حضرت ثروت همسر خود را صرف کمک به فقرا میکرد. مگر قبل از انقلاب مبلغان دین پول داشتند؟ عموم تبلیغ دین از جانب آدمهایی بود که وضع مالی خوبی هم نداشتند. این گزارهها به این معنا نیست که نباید ثروتمند شوید. ثروت را باید براساس تولید ایجاد کنید. اگر تولید در یک کشور بالا برود، دین هم تبلیغ میشود و نیاز نیست پول صرف تبلیغ دین شود.
آیا این اظهارات میتواند سرآغاز ایدئولوژی فکری مبنی بر بورژوازی حزباللهی باشد؟
واقعا اگر این افراد «بورژواهای حزباللهی» هم بودند، خیلی خوب بود. اینها چیز دیگری هستند که نمیتوان در مورد آن صحبت کرد و به واقع خطرناک است. یک بورژوا میتواند تولیدکننده و محترم باشد نه اینکه رانتجو باشد و از جیب بیتالمال بالا بکشد و بعد اسم خود را بگذارد «صاحب ثروت».
باتوجه به اینکه این صحبتهای آقای پناهیان سابقه دارد از سالها قبل ایشان چنین تئوری را بیان میکند، آیا میتوان گفت که این موضوع در حال تبدیل به یک گفتمان در بین محافظهکاران است؟
اینگونه نیست که در حال تبلیغ گفتمان خاصی هستند یا این اظهارات نوع خاصی از گفتمان میشود. در حال حاضر در میان آنان واقعیتی وجود دارد که با این صحبتها میخواهد آن واقعیت را موجه جلوه دهند. آن واقعیت را هم، همه میبینید. بسیاری از این افراد در دوران احمدینژاد آویزان پول نفت شدند و خوردند و بردند. بسیاری از همین افراد دین را هم کنار گذاشتند و دنبال زندگیشان رفتند و کارهای دیگری میکنند. این صحبتها برای موجه جلوه دادن واقعیت فعلی است نه اینکه بخواهند گفتمانی را با واقعیت جدید ایجاد کنند.
آیا چنین نظرهایی باعث نمیشود باتوجه به نزدیکی طیف مخاطب ایشان که دسترسیهای زیادی به منابع دارند، برخی از آنها با توجیه پولدار شدن برای ترویج دین، دست به اقداماتی فراقانونی بزنند و از رانت بهرهمند شوند؟
چیزی جز این نیست. یک نفر، حتی یک نفر از این افراد را نمیتوانید نشان دهید که سرمایهگذاری واقعی کند، ریسک کند و از طریق عادی تولید ثروت کند. آن آقایی که باغوحش خصوصی داشت و نمونههای فراوان مشابه او را به یاد آورید. تولید یک عدد میخ یا یک کیلو میوه هم ریسک خود را دارد و اینها نمیتوانند ریسک کنند. ریسکپذیر نیستند. میخواهند یک پولی از جایی برسد، مثل همین ماجرای چای دبش؛ حتی نمیتوانند اصل کار را خودشان انجام دهند، عموما اینها واسطهگری طرحها را انجام میدهند، درصدی را برای خودشان بر میدارند و بقیه را میدهند به پیمانکار بیچاره. همه چیز هم به اسم واسطه تمام میشود.
اساسا چنین اظهاراتی که با لعاب و پوشش تحلیلهای آخرالزمانی مطرح میشود، میتواند باعث قوی شدن پایههای دینداری در جامعه شود یا سبب بدبینی مومنان واقعی خواهد شد؟
اگر تا حالا این کارها موجب تقویت دینداری شده است، از حالا به بعد هم میشود. افولی که در یک تا دو سال اخیر در دینداری مردم رخ داده در ۳۰ سال اخیر بیسابقه بوده است. البته اجازه نمیدهند اطلاعات آن سنجیده شود. شهودی میگویم. اما شواهد این موضوع دیده میشود. یادداشتی در این زمینه در دست نگارش دارم که با اطلاعات رسمیتری در این باره توضیح داده خواهد شد.
منبع: فرارو
کلیدواژه: عباس عبدی علیرضا پناهیان قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل آقای پناهیان احمدی نژاد تولید ثروت حزب اللهی تبلیغ دین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۴۹۰۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دو ضربه مهم به بودجهنویسی کشور؛ یکی در دولت احمدینژاد و یکی در دولت رئیسی
روزنامه هم میهن در یادداشتی به اختیارات مجلس و بودجهنویسی پرداخته است.
این روزنامه مینویسد: ظاهراً قرار بوده که مجلس در رأس امور باشد. البته به لحاظ قانون اساسی چنین ظرفیتی در حوزه اختیارات مجلس هست، ولی دو مسئله موجب شده که این اختیارات مجلس هم به لحاظ حقوقی و هم حقیقی رو به افول گذاشته شود.
به لحاظ حقیقی به علت وجود نظارت استصوابی، شاهد آن هستیم که انتخابشدگان برای ورود به مجلس با گذشت زمان، از بسیاری جهات ناکارآمد شدهاند؛ نه میخواهند و نه قادرند که از اختیارات و مسئولیتهای خود به نحو درست و به سود جامعه استفاده کنند.
از منظر حقوقی هم به دلیل همین ضعفها حوزههای اختیارات مجلس به مرور زمان محدود و محدودتر و حتی قیدهای جدیدتری هم بر آن زده شده است.
اگر قرار باشد از میان مجموعه اختیارات مجلس همه را بگیرند و یکی باقی بماند و اتفاقاً اگر همان یکی را خوب انجام دهند، مملکت در مسیر درستی قرار خواهد گرفت؛ آن یک موضوع بودجه سالانه است؛ بودجهای که میان هزینه و درآمدش توازن باشد، مصارف آن، علمی و معقول باشد، منابع آن منصفانه و تحققپذیر و مهمتر اینکه شفاف و روشن باشد.
واقعیت این است که اغلب دولتها و مجالس چند دهه اخیر کمابیش با بودجه به نحو دیگری جز آنچه که در بالا گفته شد رفتار کردهاند؛ ولی دو دولت اصولگرای احمدینژاد در گذشته و اکنون رئیسی و مجالس متناظر آنها بیش از دیگران با شفافیت و منصفانه و علمی بودن منابع و مصارف بودجه مسئله داشتهاند.
احمدینژاد همان زمان که آمد گفت: «کل قانون بودجه در قالب یک دفترچه در جیب هر ایرانی جا شود»، درحالیکه هیچگاه چنین نشد چراکه شدنی هم نبود، زیرا کلیت بودجه امری بیمعنی است.
اینکه دولت فلان چند ده هزار میلیارد تومان درآمد یا مخارج دارد هیچ معنایی برای مردم ندارد. اصولاً مردم درکی عینی از این ارقام نجومی ندارند. اتفاقاً جزئیات بودجه است که اهمیت دارد.
هم از نظر درآمدها که منصفانه و قابل تحقق باشد و هم از نظر نحوه مصرف آنکه به بیشترین بازدهی برسد و از فساد و رانت نیز جلوگیری کند. بودجه باید بسیار منضبط و دقیق نوشته و دقیقتر هم نظارت شود نه اینکه فقط در یک سال ۲۰۰۰ تخلف از قانون بودجه اعلام شود، ولی محکومیت هیچ مدیری اعلام نشود.
گرچه اولین ضربه مهم به قانون بودجه را دولت احمدینژاد از طریق تضعیف سازمان برنامه و اختلال در بودجهنویسی زد؛ ولی همیشه ضربهای هم از سوی نمایندگانی وارد میشد که هدفشان سوق دادن منابع درآمدی به سوی حوزه انتخابی خود برای رایآوری دوباره است.
به همین دلیل نمایندگان این گوشت قربانی را به سوی خود میکشند، دولت هم نان بودجهای خود را در این تنور داغ میپزد و در نهایت سر مردم و اقتصاد و رشد و کارآمدی بیکلاه میماند و دهها نهاد بودجه میگیرند که کلمهای پاسخگو نیستند و حتی بعضاً شناختهشده هم نبودند.
ضربه بعدی در جریان رسیدگی به لایحه بودجه امسال زده شد و مصوب کردند که ارائه بودجه دومرحلهای شود. در عمل مرحله کلیات آن تصویب شده، ولی جداول و جزئیات هنوز در دستور کار مجلس قرار نگرفته؛ درحالیکه در دومین ماه سال هستیم و معلوم نیست دولت بر چه اساسی هزینه خواهد کرد؟
یکی از علل ریشهای وجود فساد و ناکارآمدی دستگاه اجرایی در ایران، وضعیت غیرعلمی بودجهنویسی و عدم شفافیت آن است. شاخص ادراک فساد (CPI) بیانگر رتبهی فساد بخش عمومی یک کشور در میان سایر کشورهای جهان است.
این شاخص در مقیاس صفر (بیشترین فساد یا اصطلاحاً کثیف) تا ۱۰۰ (بدون فساد یا اصطلاحاً پاک) کشورها را رتبهبندی میکند.
در آخرین رتبهبندی ارائهشده ایران با ۲۴ امتیاز بههمراه چند کشور دیگر مشترکاً در رتبه ۱۴۹ جهان قرار دارد. نکته مهم اینکه شاخص مزبور در سه سال اخیر بدتر شده است که بیش از هر چیز ناشی از یکدست شدن قوای گوناگون کشور و کاهش نظارتهای درونسیستمی و نیز افزایش عدم شفافیت در بودجهنویسی است.